Friday, August 29, 2008

today...

برگ شمعدانی ,
از خواب من لطیفتر...

1 comment:

Anonymous said...

سلام امیر جان. یادواره زیبایی که از خاطره های شیرین عمویت نوشته بودی را خواندم. بسیار لطیف بود. همین خاطره ها هستند که به آدم تسلی میدهند اگرچه درد آور هستند

I am sure you will always remember him and the way he made you smile. He will always be with you as long as you remember him in your heart.